شجاعت امیرالمومنین علی (ع)
شجاعت، صفت بسیار عظیم و سازندهاى است. اثر شجاعت در میدان جنگ این است که انسان از خطر نمىهراسد؛ وارد میدان خطر مىشود، نیروى خود را بهکار مىاندازد و نتیجهاش هم این است که بر دشمن پیروز مىگردد.
*****
امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام که بزرگترینِ شجاعان بود، در میدان جنگ هرگز به هیچ دشمنى پشت نکرد. این، ارزش کمى نیست. شما در داستان جنگهاى صدر اسلام – در جنگ خندق که همه به خود لرزیدند و على جلو رفت؛ در فتح خیبر، در احد، در بدر و در حُنین – شجاعت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام را مىبینید. آن حضرت در بعضى از این جنگها، بیستوچهار ساله بوده، در بعضى جنگها بیستوپنج ساله بوده و در بعضى جنگها سى سال بیشتر نداشته است. یک جوان بیست و هفت، هشت ساله، با شجاعت خود در میدان جنگ، اسلام را پیروز کرد و آن عظمتها را آفرید. این، مربوط به شجاعت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام در میدان جنگ بود. اما من عرض مىکنم: اى علىِ بزرگ! اى محبوب خدا! شجاعت تو در میدان زندگى به مراتب از شجاعت تو در میدان جنگ بالاتر بود. از چه وقت؟ از نوجوانى. شما ماجراى سبقت در اسلامآوردن آن حضرت را نگاه کنید! على هنگامى قبول دعوت کرد که همه به دعوت پشت کرده بودند و کسى جرأتِ اسلام آوردن نداشت. این یک نمونه شجاعت است.
*****
امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، آن مؤمنى است که در طول مدت سیزده سال بعثت، جز همان چند روز اوّل، هرگز ایمانش مخفى نبود. دیگر مسلمانان، چند سال ایمان مخفى داشتند؛ اما همه مىدانستند که على از اوّل ایمان آورده است.
*****
نبىّ اکرم صلّىاللَّهعلیه وآلهوسلّم چندین بار به مناسبتهایى از مردم بیعت گرفت. یکى از این بیعتها که شاید از همه سختتر بود، «بیعت الشّجرة» یا بیعت رضوان در ماجراى حدیبیّه است. وقتى کار سخت شد، پیغمبر اکرم آن هزار و چند صد نفرى را که دور و برش بودند، جمع کرد و فرمود: «از شما بر مرگ بیعت مىگیرم. نباید فرار کنید. باید آنقدر بجنگید تا پیروز و یا کشته شوید!» گمان مىکنم آن حضرت جز همین یک بار، در هیچ جاى دیگر چنین بیعتى از مسلمانان نگرفته است. آرى؛ در میان آن جمعیت، همه رقم آدمى حضور داشت. آدمهاى سست ایمان و – آنطور که نقل مىکنند – آدمهاى منافق در همین بیعت بودند. اوّلین کسى که بلند شد و گفت: «یا رسولاللَّه! بیعت مىکنم» همین جوان نورس بود. جوانى بیست و چند ساله دستش را دراز کرد و گفت: «با تو بر مرگ بیعت مىکنم.» بعد، دیگر مسلمانانتشجیع شدند و یکى پس از دیگرى با پیغمبر بیعت کردند. آنهایى هم که دلشان نمىخواست، ناگزیر از بیعت شدند .
این، آن امیرالمؤمنینِ بزرگ است. این، آن علىِ درخشان تاریخ است؛ خورشیدى که قرنها درخشیده و روزبهروز درخشانتر شده است. این بزرگوار، هرجا که گوهر انسانى وجودش لازم بود، حضور داشت؛ ولو هیچکس نبود. مىفرمود: «لا تستوحشوا فى طریق الهدى لِقِلَّة اهله»؛ اگر در اقلّیّتید و همه یا اکثریت مردم دنیا با شما بدند و راهتان را قبول ندارند، وحشت نکنید و از راه برنگردید. وقتى راه درست را تشخیص دادید، با همه وجود آن را بپیمایید. این منطق امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام بود؛
در مقابل لجوج ترین افراد، شجاعانه ایستاد. در مقابل کسانى که در جامعه اسلامى نام و نشانى داشتند، شجاعانه ایستاد. در مقابل ثروت انباشته شده در شام که مىتوانست ده ها هزار سرباز جنگجو را در مقابل او به صف آرایى وادار کند، شجاعانه ایستاد. وقتى راه خدا را تشخیص داد، ملاحظه احدى را نکرد. این شجاعت است. در مقابل خویشاوندان خود نیز ملاحظه نکرد. گفتنِ این حرفها آسان است؛ اما عمل کردن به آنها بسیار سخت و عظیم است.
*****
هیچکس ادّعا نکرده است که ما مىتوانیم مثل علىبنابىطالب علیهالسّلام حرکت کنیم. بىخود هم نباید به این و آن گفت که: «شما چرا مثل على عمل نمىکنید؟» از قول امام سجّاد، زینالعابدین علیهالسّلام که خود او هم معصوم بود، روایت است که وقتى درباره عبادت ایشان صحبت کردند و سخن از عبادت امیرالمؤمنین به میان آمد، حضرت گریست و فرمود:«ما کجا، امیرالمؤمنین کجا! مگر ما مىتوانیم مثل على باشیم؟» تا کنون هیچکس از بزرگان عالم نتوانسته است. نه ادّعا کرده، نه خیال کرده و نه چنین اشتباهى به مغز او راه پیدا کرده است که خواهد توانست مثل امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام حرکت یا کار کند.
مهم این است که جهت، جهتِ امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام باشد. آن بزرگوار در نامهاى که به عثمانبنحنیف نوشت و در نهجالبلاغه هست، بعد از آنکه وضع زندگى خود را چنین شرح داد که «اَلا و انّ امامکم قداکتفى من دنیاه بطمریه»؛ اضافه فرمود: «اَلا و انّکم لاتقدّرون على ذلک»؛ مبادا خیال کنید شما مىتوانید رفتارى مثل من داشته باشید.
بیانات در خطبههاى نمازجمعه ۱۳۷۴/۱۱/۲۰
نظرات شما عزیزان: