1. آیا تقابل ملت ایران با دولت آمریكا صرفا به پس از انقلاب اسلامی برمیگردد؟
مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ يعنى از سال 32 با كودتاى 28 مرداد كه به وسيلهى آمريكائىها در ايران انجام گرفت و حكومت دكتر مصدق را سرنگون كردند. مأموران آمريكائى رسماً آمدند ايران، با چمدانهاى پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضى از سياستمداران خودفروخته را تطميع كردند و كودتاى 28 مرداد سال 32 را در اينجا راه انداختند و حكومت مصدق را سرنگون كردند. جالب اين است كه بدانيد حكومت مصدق كه به وسيلهى آمريكائىها سرنگون شد، هيچگونه خصومتى با آمريكائىها نداشت. او در مقابلهى با انگليسىها ايستاده بود و به آمريكائىها اعتماد كرده بود؛ اميدوار بود كه آمريكائىها به او كمك كنند؛ با آنها روابط دوستانهاى داشت، به آنها اظهار علاقه ميكرد، شايد اظهار كوچكى ميكرد. با اين دولت، آمريكائىها اين كار را كردند. اينجور نبود كه دولتى كه در تهران سر كار است، يك دولت ضد آمريكائى باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استكبارى اقتضاء كرد، آمريكائىها با انگليسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اينجا و كار خود را كردند.
تقريباً ده سال از اين قضيه گذشت، حادثهى قيام مردم در پانزده خرداد و انقلاب اسلامى و مبارزات اسلامى و نهضت اسلامى پيش آمد. يعنى اينها ده سال فشار آوردند، كتك زدند، زندان كردند، اعدام كردند، هر كار خواستند در اين كشور كردند؛ بالاخره يك انفجارى در ده سال بعد از اين قضيه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اينجا هم طرف قضيه اگرچه حكومت ظالم طاغوت و حكومت پهلوى بود، اما آمريكائىها پشت سر اين حكومت قرار داشتند؛ آنها بودند كه آن را تقويت ميكردند و به وسيلهى او بر همهى امور كشور ما مسلط شده بودند. اين مبارزه ادامه پيدا كرد تا سال 43؛ آمريكائىها ناگزير شدند مستقيماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعيد كردند. اينجا هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پيش ببرند و به خيال خودشان ملت ايران را مغلوب كنند؛ اما ملت ايران مغلوب نشد.
بعد از سال 43 كه حكومت مطلقهى محمدرضا پهلوى به پشتيبانى آمريكائىها در كشور هزاران فاجعه آفريد و آمريكائىها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبى و تجاوز در ايران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ايران بردند، خوردند، پول گرفتند، شكنجه تعليم دادند، هزاران جنايت در ايران كردند، بالاخره در سال 56 و دنبالهاش سال 57 اين حركت عظيم ملت ايران به رهبرى امام بزرگوار شروع شد. اين دفعه، اين مبارزه ديگر مبارزهاى نبود كه اميد پيروزى براى دشمن وجود داشته باشد. ملت ايستاد، مقاومت كرد، فداكارى كرد؛ مردانش، زنانش، حتّى دانشآموزانش در خيابانها كشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ايران پيروز شد. يعنى در اين مبارزهى طولانى از سال 32 تا سال 57 - در طول مدت بيست و پنج سال مبارزه - بالاخره آن كه پيروز ميدان شد، ملت ايران بود.
مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ يعنى از سال 32 با كودتاى 28 مرداد كه به وسيلهى آمريكائىها در ايران انجام گرفت و حكومت دكتر مصدق را سرنگون كردند. مأموران آمريكائى رسماً آمدند ايران، با چمدانهاى پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضى از سياستمداران خودفروخته را تطميع كردند و كودتاى 28 مرداد سال 32 را در اينجا راه انداختند و حكومت مصدق را سرنگون كردند. جالب اين است كه بدانيد حكومت مصدق كه به وسيلهى آمريكائىها سرنگون شد، هيچگونه خصومتى با آمريكائىها نداشت. او در مقابلهى با انگليسىها ايستاده بود و به آمريكائىها اعتماد كرده بود؛ اميدوار بود كه آمريكائىها به او كمك كنند؛ با آنها روابط دوستانهاى داشت، به آنها اظهار علاقه ميكرد، شايد اظهار كوچكى ميكرد. با اين دولت، آمريكائىها اين كار را كردند. اينجور نبود كه دولتى كه در تهران سر كار است، يك دولت ضد آمريكائى باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استكبارى اقتضاء كرد، آمريكائىها با انگليسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اينجا و كار خود را كردند.
تقريباً ده سال از اين قضيه گذشت، حادثهى قيام مردم در پانزده خرداد و انقلاب اسلامى و مبارزات اسلامى و نهضت اسلامى پيش آمد. يعنى اينها ده سال فشار آوردند، كتك زدند، زندان كردند، اعدام كردند، هر كار خواستند در اين كشور كردند؛ بالاخره يك انفجارى در ده سال بعد از اين قضيه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اينجا هم طرف قضيه اگرچه حكومت ظالم طاغوت و حكومت پهلوى بود، اما آمريكائىها پشت سر اين حكومت قرار داشتند؛ آنها بودند كه آن را تقويت ميكردند و به وسيلهى او بر همهى امور كشور ما مسلط شده بودند. اين مبارزه ادامه پيدا كرد تا سال 43؛ آمريكائىها ناگزير شدند مستقيماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعيد كردند. اينجا هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پيش ببرند و به خيال خودشان ملت ايران را مغلوب كنند؛ اما ملت ايران مغلوب نشد.
بعد از سال 43 كه حكومت مطلقهى محمدرضا پهلوى به پشتيبانى آمريكائىها در كشور هزاران فاجعه آفريد و آمريكائىها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبى و تجاوز در ايران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ايران بردند، خوردند، پول گرفتند، شكنجه تعليم دادند، هزاران جنايت در ايران كردند، بالاخره در سال 56 و دنبالهاش سال 57 اين حركت عظيم ملت ايران به رهبرى امام بزرگوار شروع شد. اين دفعه، اين مبارزه ديگر مبارزهاى نبود كه اميد پيروزى براى دشمن وجود داشته باشد. ملت ايستاد، مقاومت كرد، فداكارى كرد؛ مردانش، زنانش، حتّى دانشآموزانش در خيابانها كشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ايران پيروز شد. يعنى در اين مبارزهى طولانى از سال 32 تا سال 57 - در طول مدت بيست و پنج سال مبارزه - بالاخره آن كه پيروز ميدان شد، ملت ايران بود.
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان ۱۰/۰۸/۱۳۹۱
2. 16 آذر در تاریخ ما با چه ویژگیهایی باید شناخته شود؟
جنبش دانشجوئى خصلت و خاصيتش در كشور ما لااقل اينجور است - شايد در خيلى از كشورهاى ديگر هم باشد - كه ضد استكبارى، ضد سلطه، ضد ديكتاتورى و طرفدار عدالت است. شروع اين حركت يا مقطع شناخته شدهى اين حركت، همين 16 آذر است.
جالب است توجه كنيد كه 16 آذر در سال 32 كه در آن سه نفر دانشجو به خاك و خون غلتيدند، تقريباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ يعنى بعد از كودتاى 28 مرداد و آن اختناق عجيب - سركوب عجيب همهى نيروها و سكوت همه - ناگهان به وسيلهى دانشجويان در دانشگاه تهران يك انفجار در فضا و در محيط به وجود مىآيد. چرا؟ چون نيكسون كه آن وقت معاون رئيس جمهور آمريكا بود، آمد ايران. به عنوان اعتراض به آمريكا، به عنوان اعتراض به نيكسون كه عامل كودتاى 28 مرداد بودند، اين دانشجوها در محيط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات ميكنند، كه البته با سركوب مواجه ميشوند و سه نفرشان هم كشته ميشوند. حالا 16 آذر در همهى سالها، با اين مختصات بايد شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوى ضد نيكسون است، دانشجوى ضد آمريكاست، دانشجوى ضد سلطه است.
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت ۲۴/۰۹/۱۳۸۷
3. مصادیق دشمنی دولت آمریكا علیه ملت ما چه بوده است؟
كمك به حركتهای تروریستی
دولت آمريكا از اول با اين انقلاب با روى عبوس و چهرهى ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسبات خودشان حق هم داشتند. ايران قبل از انقلاب در مشت آمريكا بود؛ منابع حياتىاش در اختيار آمريكا، مراكز تصميمگيرى سياسىاش در اختيار آمريكا، عزل و نصب مراكز حساس در اختيار آمريكا؛ مرتعى بود براى چراى آمريكائيان و نظاميان آمريكائى و غير آنها. خوب، اين از دستشان گرفته شد. ميتوانستند مخالفت خود را اينجور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمريكا - چه رؤساى جمهور جمهورىخواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى كرد؛ اين چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. اولين كارى كه از طرف امريكائىها انجام گرفت، تحريك مخالفين پراكندهى جمهورى اسلامى و كمك به حركتهاى تجزيهطلب و تروريستى در كشور بود؛ از اول اين كار را شروع كردند. در هر نقطهاى از نقاط كشور كه حركتهاى تجزيهطلب در آنجا زمينهاى داشت، انگشت آمريكائىها را ما ديديم؛ گاهى پول آنها را، و حتى در مواردى عناصر آمريكائى را ما در آنجا ديديم؛ اين براى مردم ما خسارت زيادى داشت. متأسفانه اين كار هنوز هم ادامه دارد.
تصرف دارائیهای ایران
بعد تصرف و حبس دارائىها و اجناس ايران. رژيم گذشته پول بىحسابى را در اختيار آمريكائىها گذاشته بود، براى اينكه از آنها هواپيما بگيرد، بالگرد بگيرد، سلاح بگيرد. بعضى از اين وسائل، آنجا تهيه هم شده وقتى انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را كه ميلياردها دلار بود، ندادند؛ و عجيبتر اينكه اين وسائل را در يك انبارى جمع كرده بودند، نگه داشته بودند، انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار كردند و از حساب قرارداد الجزائر انباردارى برداشتند! مالى را از يك ملت غصب كنند، پيش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارىاش را هم بگيرند! اين رفتارى بوده كه از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ايران آنجاست.
چراغ سبز به صدام و كمك به او در جنگ با ایران
به صدام چراغ سبز دادند؛ اين يك اقدام ديگر دولت آمريكا بود براى حملهى به ايران. صدام اگر چراغ سبز آمريكا را نميگرفت، بعيد بود به مرزهاى ما حمله كند. هشت سال جنگ را بر كشور ما تحميل كردند؛ قريب سيصد هزار جوانهاى ما، مردم ما در اين جنگ به شهادت رسيدند. در طول اين هشت سال - بخصوص در سالهاى آخر - هميشه آمريكائىها پشت سر صدام بودند و به او كمك ميكردند - كمك مالى، كمك تسليحاتى، كمك كارشناسى سياسى - خبرهاى ماهوارهاى ميدادند و امكانات خبررسانى داشتند. تحرك نيروهاى ما را در جبهه در ماهوارههايشان ثبت ميكردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاههاى صدام ميفرستادند كه از آنها عليه جوانهاى ما و نيروهاى ما استفاده كند. در مقابل جنايات صدام چشمهايشان را بستند.
شلیك به هواپیمای مسافربری ما
بعد در آخر جنگ، هواپيماى مسافربرى ما را در آسمان خليج فارس افسر آمريكائى با موشكى كه از ناو جنگى شليك كرد، ساقط كرد. قريب سيصد نفر مسافر در اين هواپيما بودند، كه همهشان كشته شدند. بعد به جاى اينكه آن افسر توبيخ شود، رئيس جمهور وقت آمريكا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اينها را فراموش كند؟ ميتواند فراموش كند؟
اهانت به ملت ایران
از تروريستهاى جنايتكارى كه در داخل كشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را كشتند، علماى بزرگ تا بچههاى خردسال را ترور كردند و كشتند، حمايت كردند؛ به اينها اجازه دادند كه در كشورشان فعاليت كنند؛ دائما عليه كشورمان تبليغات خصمانه كردند. رؤساى جمهور آمريكا در طول اين سالها - بخصوص در دورهى هشت سالهى رئيس جمهور زائلشدهى قبلى - هر وقت عليه ملت ايران، عليه كشور ما، عليه مسئولين ما، عليه نظام جمهورى اسلامى صحبتى كردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ايران كردند. در طول اين سالها هميشه همين جور بوده است.
آشفتهسازی امنیت منطقه ما به خاطر دشمنی با جمهوری اسلامی
امنيت منطقهى ما را، امنيت خليج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگى كردند؛ براى مقابلهى با جمهورى اسلامى - و البته در واقع براى پر كردن جيب كمپانىهاى سلاح - سيل سلاحها را به كشورهاى منطقه سرازير كردند؛ از رژيم صهيونيستى بىقيد و شرط حمايت كردند...
هر وقت شوراى امنيت خواست عليه رژيم صهيونيستى قطعنامهاى بگذراند، آمريكا سينهاش را سپر كرد، آمد جلو و دفاع كرد و نگذاشت.
تهدید و توهین نسبت به ملت و مسئولین ایران
در هر مناسبتى و بىمناسبت كشور ما را تهديد كردند. دائم گفتند حمله ميكنيم، گفتند طرح نظامى روى ميز ماست، چنين ميكنيم، چنان ميكنيم. هر وقت عليه كشور ما حرف زدند، ملت ما را تهديد كردند. البته اين تهديدها در ملت ما اثر نكرد، اما آنها دشمنى خودشان را از اين راه نشان دادند. به ملت ايران، به دولت ايران، به رئيس جمهور ايران بارها اهانت كردند. يكى از آمريكائىها چند سال قبل گفت ريشهى ملت ايران را بايد كند! در همين سالهاى اخير يكى از مسئولين آمريكائى گفت ايرانى خوب و معتدل ايرانىاى است كه مرده باشد! به اين ملت بزرگ، به اين ملت با شرف، به اين ملتى كه فقط گناهش اين است كه از هويت و استقلال خود دفاع ميكند، اينجور اهانتها كردند.
تحریم ما به قصد دشمنی
سى سال كشور ما را تحريم كردند، كه البته اين تحريم به سود ما تمام شد. ما بايد از آمريكائىها از اين بخش تشكر كنيم. اگر ما را تحريم نميكردند، ما امروز به اين نقطهاى از علم و پيشرفت كه رسيدهايم، نميرسيديم. تحريم هميشه ما را وادار كرده كه به خود بيائيم، به خود فكر كنيم، از درون خود بجوشيم. ولى آنها قصدشان اين خدمت نبود، آنها ميخواستند دشمنى كنند.
بیانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع) ۰۱/۰۱/۱۳۸۸
4. علت اصلی دشمنی دولت آمریكا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟
علت دشمنى عميق و آشتىناپذير استكبار و در رأس آنها آمريكا و شبكهى صهيونيستى دنيا با جمهورى اسلامى، اين حرفهائى كه گاهى گوشه و كنار گفته ميشود - چه چيزهائى كه آنها شعارش را ميدهند، چه تصوراتى كه بعضى در داخل ميكنند - نيست. مسئله اين است كه جمهورى اسلامى يك «نفى» با خود دارد، يك «اثبات».
نفى استثمار، نفى سلطهپذيرى، نفى تحقير ملت به وسيلهى قدرتهاى سياسى دنيا، نفى وابستگى سياسى، نفى نفوذ و دخالت قدرتهاى مسلط دنيا در كشور، نفى سكولاريسم اخلاقى؛ اباحيگرى؛ اينها را جمهورى اسلامى قاطع نفى ميكند.
يك چيزهائى را هم اثبات ميكند: اثبات هويت ملى، هويت ايرانى، اثبات ارزشهاى اسلامى، دفاع از مظلومان جهان، تلاش براى دست پيدا كردن بر قلههاى دانش؛ نه فقط دنبالهروى در مسئلهى دانش، و فتح قلههاى دانش؛ اينها جزو چيزهائى است كه جمهورى اسلامى بر آنها پافشارى ميكند. اين نفى و اين اثبات؛ اينها دليل دشمنى آمريكا و دشمنى شبكهى صهيونيستى دنياست.
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت ۲۴/۰۹/۱۳۸۷
5. علت بنیادین مقابله ما با دولت آمریكا چیست؟
آيهى شريفهى قرآن مىفرمايد: «فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللَّه فقداستمسك بالعروة الوثقى». اين، اعتصام به حبلاللَّه را براى ما معنا مىكند. تمسك به حبلاللَّه چگونه است؟ با ايمان باللَّه و كفر به طاغوت.
امروز طاغوت اعظم در دنيا، رژيم ايالات متحده امريكاست؛ زيرا صهيونيسم را او به وجود آورده است و آن را تأييد مىكند. امريكا جانشين طاغوت اعظم قبلى يعنى انگليس است. امروز تجاوز رژيم ايالات متحده و همفكرانش و همكارانش، دنياى اسلام را در وضعيت دشوارى قرار داده است و دنياى اسلام در پيشرفت خود، در موضعگيرى خود، در ترقى مادى و معنوى خود، زير فشار امريكا و همكاران و همفكران اوست.
در بسيارى از بخشهاى امت اسلامى ايمان باللَّه هست؛ اما كفر به طاغوت نيست. كفر به طاغوت لازم است. بدون كفر به طاغوت،تمسك به عروهى وثقاى الهى امكانپذير نيست. ما كشورها و دولتها و ملتها را به اين كه به جنگ با امريكا بشتابند، دعوت نمىكنيم؛ ما دعوت مىكنيم كه تسليم امريكا نشوند.
بیانات در دیدار شركت كنندگان در همایش كنفرانس وحدت اسلامى ۳۰/۰۵/۱۳۸۵
6. آیا رابطه با امریكا خطر او را برای ما كم میكند؟
رابطهى سياسى با آمريكا براى ما مضر است. اولاً خطر آمريكا را كم نميكند. آمريكا به عراق حمله كرد؛ در حالى كه با هم رابطهى سياسى داشتند، سفير داشتند؛ اين آنجا سفير داشت، آن هم اينجا سفير داشت. رابطه كه خطر جنونآميز و سيطرهطلبانهى هيچ قدرتى را از بين نميبرد. ثانياً وجود رابطه براى آمريكائىها - نه امروز، هميشه اينطور بوده - وسيلهاى بوده است براى نفوذ در قشرهاى مستعد مزدورى در آن كشور. انگليسىها هم همين طور بودند. انگليسىها هم در طول ساليان متمادى سفارتخانهشان مركز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ كسانى كه حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها يكى از كارهايشان اين است...
اينها اين خلأ را در ايران دارند؛ احتياج به پايگاه دارند، و پايگاه ندارند؛ اين را ميخواهند. احتياج به رفت و آمد آزاد و بىدغدغهى مأموران جاسوسى و مأموران اطلاعاتىشان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما اين را ندارند. ارتباط، اين را براى آنها تأمين ميكند. حالا مينشينند آقايان وراجى كردن و حرف زدن و استدلال كردن، كه نبود رابطهى با آمريكا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهى با آمريكا براى ما مفيد است. آن روزى كه رابطهى با آمريكا مفيد باشد، اول كسى كه بگويد رابطه را ايجاد بكنند، خود بنده هستم.
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههاى استان یزد ۱۳/۱۰/۱۳۸۶
7. چرا با آمریكا مذاكره نمیكنیم؟
مذاكرهى در سايهى تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنىاى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكرهاى را ما با هيچ كس نميكنيم. آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.
آمريكا صادقانه مثل يك مذاكرهكنندهى معمولى وارد ميدان نميشود، مثل يك ابر
نظرات شما عزیزان: